افغانستان امروزوديروز
شامل سالار شامل سالار


موقعيت جغرافيايي
افغانستان با بيش از 650 هزاركيلومتر وسعت (محصور در خشكي) در جنوب آسيا قرار دارد و جز كشورهاي خاورميانه محسوب مي گردد.
كشورهاي هم مرز با افغانستان:

پاكستان (2430 كيلومتر) تاجيكستان (1206) ايران (945) تركمنستان (744) ازبكستان (137) چين (76). جمعيت:
بيش از 26 ميليون نفر كه 46/97 درصد را مردان و 45/47 درصد را زنــان تشكيــل مي دهنــد و از اين تعــداد 42/2 در صــــد افــراد زيــر 14 ســـال و01/55 درصد افراد بين 15 تا 64 سال مي باشند.
دسترسي به خدمات پزشكي: يك پزشك براي هر 50000 نفر
احتمال مرگ كودكان: 1 كودك از 4 كودك
قوميتها و نژادها: پشتون ، تاجيك ، هزاره ، ازبك و ... ( در افغانستان بیش ازچهل ملیت و قوم موجود است.)
پايتخت: شهر كابل با جمعيت بيش از دو ميليون نفر
روز ملي: 19 آگست 1919
تاريخ عضويت در سازمان ملل: 1946
نوع حكومت: فعلاٌ به صورت دولت انتقالي و به رياست آقاي كرزي منتخب لويه جرگه اداره ميشود.
واحد پول: افغاني (AFA) و هر صد هزار افغاني معادل يك لك مي باشد.
نوع تبادل از: 56 افغاني = 1 $
سال مالي: اول فروردين هر سال خورشيدي (21 مارچ(
شركاي تجاري: - امارات متحده - هندوستان - آلمان - فرانسه - ايالات متحده آمريكا - پاكستان - تركمنستان ? ازبكستان ?ايران
نياز افغانستان به کمک مالی
مقامات افغان از کمک های جديد جامعه بين المللی که در جريان کنفرانس برلين وعده داده شد، استقبال کرده اند.کشورهای کمک دهنده به افغانستان متعهد شدند طی سه سال آينده مبلغ هشت ميليارد دلار برای بازسازی اين کشور بپردازند، اما اين رقم، چهار ميليارد دلار کمتر از مبلغی است که افغانستان برای سه سال آينده تقاضا کرده بود.
طرفداران افغانستان با فهرستی عريض و طويل از تقاضاهای اين کشور مواجه هستند و نيازهای اين کشور برای بازسازی و توسعه در صدر اين فهرست قرار دارد. برخی تحليل گران می گويند کنفرانس قبلی، که در توکيو برگزار شد، نتوانست ميزان نياز مالی افغانستا ن را، که پس از دو دهه تخريب و جنگ از فقيرترين کشورهای جهان محسوب می شود، به درستی ارزيابی کند. بخش عمده کمک های مالی که افغانستان تاکنون دريافت کرده صرف نيازهای فوری انسانی در اين کشور شده است. اما به تدريج موضوعات مربوط به شرايط امنيتی و کنترل توليد مواد مخدر غيرقانونی، که يک بار ديگر از اصلی ترين راه های معاش در جامعه افغانستان قلمداد می شود، در مرکز توجه قرار می گيرد. به گفته سازمان ملل متحد، نيمی از توليد ناخالص داخلی افغانستان در سال گذشته مربوط به درآمد حاصل از توليد مواد مخدر غيرقانونی بوده است. وجوه نقدی که از فروش مواد مخدر غيرقانونی از افغانستان خارج می شود در اين آمار منظور نشده است. مقامات در وزارت دارايی افغانستان همواره هشدار داده اند که اگر به مسائل مربوط به توسعه اين کشور - برای مثال راه های جديد معاش - در دراز مدت توجه نشود وابستگی به توليد مواد مخدر غيرقانونی افزايش خواهد يافت. روند سياسی افغانستان نيز به شدت محتاج کمک مالی است.
طرفداران افزايش کمک مالی به افغانستان، استدلال می کنند که اين کشور در مقايسه با ديگر کش ورهايی بحران زده از حمايت کمتری برخورددار بوده است.

برای مثال، کمک سرانه برای توسعه افغانستان (بدون در نظر گرفتن وعده ها در کنفرانس برلين)، يک دهم عراق و يک چهارم تيمور شرقی است. خبر خوشی که در جريان کنفرانس برلين مطرح شد اين بوده است که افغانستان از يادها نرفته و جامعه بين المللی نشان داده که همچنان حاضر به اهدا کمک های اقتصادی به اين کشور است. در مقابل خبر بد اين است که افغانستان برای رسيدن به يک دموکراسی پايدار همچنان به کمک های بيشتری نياز دارد .

طي سه دهه گذشته بيش از 6 ميليون نفر از جمعيت افغانستان به خارج از اين كشور مهاجرت كرده و عده كثيري هم به دليل خشكسالي، فقر، نبود كار و درآمد در داخل كشور آواره شده و در اطراف شهرهاي بزرگ در اردوگاه هاي ويژه آوارگان سكني گزيده اند
. روند مهاجرت در داخل و خارج كشور اگرچه كند شده ولي همچنان ادامه دارد. با سقوط طالبان و تشكيل دولت جديد فشار كشورهاي ديگر به ويژه پاكستان و سپس ايران براي بازگرداندن آوارگان افغاني افزايش يافته و تاكنون بيش از دو ميليون مهاجر افغاني به كشور خود عودت كرده اند.( بيش از 5/1 ميليون نفر از پاكستان و حدود 500 هزار نفر از ايران و تعداد كمي هم از كشورهاي ديگر). بازگشت آوارگان در شرايطي صورت مي گيرد كه براي آنها مسكن ، كار و درآمد، امكانات آموزشي و بهداشتي و .... وجود ندارد و طبعاً حضور فزاينده آنها بر ميزان مشكلات دولت مي افزايد .
كشت ترياك طي سالهاي گذشته به نسبت ضعيف تر شدن دولت، كشت ترياك و قاچاق مواد مخدر افزايش يافته است. باندهاي مواد مخدر و افراد و عناصري كه طرفدار كشت ترياك بوده منافع خود را در ناامني و ضعف دولت مي دانسته اند. ضعف دولت مركزي و عدم حاكميت آن بر سراسر افغانستان سبب شده كه كشت كاران ترياك و قاچاقچيان مواد مخدر به دستورات دولت مبني بر ممنوعيت كشت ترياك توجه نكرده و با خاطر آسوده به كشت و تجارت مواد مخدر بپردازند.
نشانه هايي از كشت سراسري ترياك در افغانستان به چشم مي خورد. كشت ترياك اگرچه درآمد عده اي از كشاورزان را افزايش مي دهد ولي از يكسو سبب كاهش توليد غلات و مواد غذايي و در نتيجه كمبود و گراني آن مي گردد و از سوي ديگر مخالفت جامعه بين المللي را عليه دولت افغانستان برمي انگيزد بعضي كشورها هم ممكن است كمكهاي خود را موكول به توقف كشت ترياك كنند. دولت توان كافي براي مقابله با كشت ترياك را ندارد در اين شرايط اگر با كشت ترياك مقابله كند با مخالفت عمومي مواجه مي شود و چنانچه سكوت نمايد اعتراض جامعه بين المللي را به دنبال مي آورد. حتي نيروهاي آمريكايي و ائتلاف بين المللي از ترس اعتراض عمومي عليه خود اقدامي جدي براي مقابله با كشت ترياك به عمل نياورده اند. زيانهاي ناشي از ادامه كشت ترياك در درجه اول متوجه همسايگان افغانستان خاصه جمهوري اسلامي ايران است كه در مسير ترانزيت مواد مخدر به اروپا هم قرار دارد. برآوردهاي اوليه حاكي از برداشت بيش از 3500 تن ترياك در سال جاري مي باشد. در صورت ادامه روند فعلي، كشت ترياك در سال آينده افزايش مي يابد.
عمده ترين كارخانجات

كارخانه مكان نوع فعاليت ظرفيت توليد سالانه ظرفيت توليد فعلي بافندگي كابل پارچه بافي و طرح دوزي پارچه 2/5 ميليون متر مربع توليد ندارند
رسند كابل نخ 1200 تن توليد ندارند
نساجي كابل پارچه هاي ابريشم مصنوعي و پنيه اي 2 ميليون متر مربع توليد ندارند
نساجي گذرگاه كابل پارچه 3/5 ميليون متر مربع توليد ندارند
نساجي پل خمري بغلان- پل خمري پارچه 22 ميليون متر مربع 286000 متر مربع
نساجي جبل سراج پروان پارچه هاي ابريشم مصنوعي 1/5 ميليون متر مربع توليد ندارند
نساجي گلبهار كاپيسا پارچه هاي ابريشم مصنوعي و پنبه كاري 52 ميليون متر مربع توليد ندارند
پنبه پاك كني بلخ مزار شريف تصفيه پنبه دانه و روغن صابون 20-240 هزار تن 1080 الي 190000 كارخانه سيلوي بلخ مزارشريف گندم
آرد
نان 40 هزارتن
20 هزار تن
7/5 هزارتن توليد ندارند
كارخانه سيلوي هرات ناحيه گذار نگهداري گندم 20000 تن توليد ندارند
كارخانه صنعتي افغان كابل صابون
لباس
پلاستيك
كفش 12 هزارتن
10 هزار تن
8 هزار حلقه
30 هزار جفت 700 تن 9 هزار دست
3 هزار حلقه
10 هزار جفت
كارخانه پشم بافي قندهار قندهار نخ بافندگي (دوكي) 500 الي 50 ميليون متر مربع توليد ندارند
نساجي بلخ مزارشريف ابريشم مصنوعي و نخ پارچه اي 22 ميليون متر مربع 1 ميليون متر مربع
پروژه پارك صنعتي كابل (پل چرخي) خدمات فني براي كارخانه هايي كه در ناحيه پل چرخي واقع شده اند نامشخص است .
كارخانه شكر بغلان بغلان نيشكر 27 هزار تن توليد ندارند
كارخانه پنبه پاك كني باست (هلمند) كتان، روغن پنبه دانه 7/5 ميليون تن 0/05- 2/9 ميليون تن
كارخانه كمپوت كنسرو قندهار كمپوت و مرباي ميوه 300 تن توليد ندارند
كشتارگاه هرات هرات گوسفند
گوساله 2 هزار راس در روز
20 هزار راس در روز توليد ندارند
كارخانه پنبه پاك كني اسپينزار كندوز كتان،‌روغن صابون 28 هزار تن 2/1 هزار تن
كارخانه ملزومات پزشكي كابل الكل 70 % 40 هزار ليتر نامشخص
كارخانه سيلوي پل خمري بغلان، شهر پل خمري تامين گندم
آرد 40 هزار تن
30 هزار تن توليد ندارند
كارخانه سيلوي قندهار قندهار آرد
نگهداري گندم 60 هزار تن
20 هزار تن توليد ندارند
سيلوي كابل كابل آرد
نان
نگهداري گندم 142 هزار تن
40/24 هزار تن
50 هزار تن 3780 تن نان
540 تن كيك
270 تن كلچه
كارخانه نجاري تركاني كابل محصولات چوبي و مبلمان نامشخص نامشخص
كارخانه نساجي پشم بافي پل كابل (پل چرخي) نخ فرش و پارچه 420000 متر مربع 50000 متر مربع
كارخانه پشم بافي قندهار قندهار نخ بافندگي دوكي 500 الي 250 ميليون متر مربع 500 الي 250 ميليون متر مربع
كارخانه نساجي بگرام ناحيه بگرام پارچه هاي ابريشمي و پنبه اي 16-4 ميليون متر مربع توليد ندارند
نساجي قندهار قندهار پارچه هاي پنبه اي و طراحي پارچه ها 50 ميليون متر مربع توليد ندارند
نساجي هرات هرات نخ پارچه 12/5 ميليون متر مربع توليد ندارند
کابل (Kabul)

شهری است باستانی، و نام آن در اساطیر هند و اروپایی و خاصه اسطوره‌های شاهنامه فردوسی ذكر شده است دارای نام‌های تاریخی مختلفی بوده است، از جمله :

1ـ آرتوسپانا یا اُرتاس‌پانا یا ارتوسپانوم یا ارتوستانا.

2ـ اردهاشتانای.
3ـ اطابان.
4ـ الكساندر یا آدپاروپامیزم (در زمان اسكندر مقدونی و سلسله سلوكیان(
5ـ اورتسپنه یا اورتوسپانه.
6ـ جروس.
7ـ دیگره‌ته.
8ـ طابان.
9ـ قابور یا كابور یا كابورا یا كابوره.
10ـ كابولتیه.
11ـ كاروارا.
12ـ كاوپودر.
13ـ كاوفو.
14ـ كسپاتیروس.
15ـ كوبها.
16ـ كوفس.
17ـ كوفن.
18ـ كی‌پین.
19ـ نیكا یا نیكایا یا نیكه.
20- وای‌كرت یاوای‌كرتا یا وای‌كرته یا وئه‌كرته یا ویكرتا.
پايتخت جمهوری افغانستان، شهر تاریخی ?كابل? (Kabul) است، كه در سال 1995 م. 2،034،000 نفر جمعیت داشته است، یعنی 10% مردم این كشور به آن كابلستان می‌گفتند و به صورت ?كابول? هم نوشته می‌شود.كابل نسبت به سایر شهرهای جهان، حتی در مقایسه با شهرهای منطقه، فوق‌العاده فقیر و عقب‌مانده است. كابل، چهره صد سال قبل خود را هنوز حفظ كرده است و فقط بعضی كالاها و لوازم جدید زندگی در آن وارد شده است. الیور روآ (oliver Roa) معتقد است كه در افغانستان فقط یك شهر واقعی وجود دارد و آن كابل است.
كابل در میان كوه‌های سر به فلك كشیده هندوكش قرار دارد. شهر كابل را از سه طرف كوه‌هایی كه بر روی آنها دیواری سست بنا شده به صورت نیم‌دایره‌ای در بر گرفته و سمت شرقی آن‌ باز است كه در آن قسمت حصار دفاعی و جاده اصلی است كه پس از گذشتن از پل بالای رودخانه به مدخل ورودی شهر منتهی میگردد. منظره طبیعی آن فوق‌العاده زیباست. و شهر در دره‌ای عمیق و نسبتاً عریض واقع شده و ?كابل رود ? با پیچ‌وخم‌های طبیعی‌اش، از میانه آن می‌گذرد. تپه‌های منشعب از كوه‌ها نیز بین مناطق شهر فاصله انداخته است. هوای آن در تابستان خنك و مطبوع، و در زمستان سرد می‌باشد.
مهمترین آثار تاریخی و باستانی آن عبارتند از : 1ـ دیوار تاریخی كابل(پیش از اسلام). 2ـ باغ بابری (بابر شاه). 3ـمقبره تیمور شاه. 4ـقصر دارالامان. 5ـ قصر چهل ستون. 6ـ منار ده مزنگ. 7ـمقبره نادر شاه. 8ـ قصر دلگشا. 9ـ مسجد پل خشتی. 10ـ مسجد شاه دو‌شمشیره.آمیزه‌ای از اقوام مختلف افغانستان (اعم از تاجیك، پشتون، هزاره،تركمن ،نورستانی، ازبك، بلوچ و‌...) در كابل دیده می‌شود‌ و یك سوم مردم آن شیعه مذهب هستند. بیشتر مردم به زبان فارسی دری صحبت می‌كنند و مكاتبات نیز عمدتاً به همین زبان می باشد.بازار كابل سبك و سیاق بازارهای سنتی مشرق زمین را دارد، اما بازارهای جدیدی نیز به سبك بازارهای غربی در آن ایجاد شده است. شهر به 12 منطقه تقسیم شده و تنها 3 پارك كوچك و محقر و بدون هر‌گونه امكانات دارد.آب و هوا و زیبایی كابل را بسیاری از نویسندگان و شاعران فارسی و هندی ستوده‌اند. زیبایی شهر، گلهای بی‌شمار، باغ‌ها، تاكستان‌ها و جویبار‌ها‌ی آن بر سر زبانها‌ست و میوه‌های آن را به دورترین نقاط شبه قاره هند می‌برند و مردمی بسیار فهیم و كاری دارد.
بامیان (Bamian) :

در میان دامنه‌های مركزی دو سلسله جبال بزرگ ?هندوكش? و ?بابا? كه بین خطوط 67 درجه و 29 دقیقه و 41 ثانیه طول شرقی و 34 درجه و 33 دقیقه و 22 ثانیه عرض و شمالی قرار دارد، واقع شده است. در روزگار باستان به نام‌های ?دارابسا? یا ?داراپساكا? (دارابساكا) نامیده می‌شده و در ادبیات پهلوی ?بامیكان? و در دوران اسلامی ?بامنج? یا ? ماوؤبالیغ? یا ?موبلخ? خوانده می‌شده است. در سده‌ اول میلادی چینی‌ها از آن به صورت ?هانج?، ?هان?، ?فان‌یانگ? (Fan - yong)، ?فان‌یان?، ?فان - ین - نا? و ?وانك‌ین? یاد كرده‌اند. هنگام عبور ?هیون‌تسینگ? از بامیان، كیش بودایی در این منطقه روا ج كامل داشته و نفوذ این آیین از روی تعداد معابد و راهبانی كه شمار ایشان را به چندین هزار می‌رساند، به خوبی مشخص است و تعلیمات بوداییان، بیش از دیگر نقاط آسیای مركزی در بامیان تأثیر خود را نشان داده است. این شهر بر روی كوهی‌ بنا شده و در عصر اسلامی به اندازه‌ یك سوم بلخ وسعت داشته است. در آنجا 2 بت بزرگ ?سرخ‌بت? و ?جنگ‌بت? (خنكبد) وجود داشته كه 53 و 35 متر ارتفاع داشته‌اند و در آخرین روزهای حكومت طالبان به كلی از میان رفته‌اند.
چنگیز مغول، این شهر را با خاك یكسان كرد و تنها از تعرض به ?مسجد جامع? آن خودداری نمود. هزاران هزار بامیانی نیز به دست سربازان مغول قتل عام شدند. امروزه همه مردم شهر و آبادی‌های آن شیعه بوده و حتی بسیاری از آنان از نسل پیامبر اسلام (ص) (سادات صحیح‌النسب) هستند. وجود معادن سرب، مس، قلع، جیوه و یاقوت در عصر رنسانس اسلامی موجب ثروت و مكنت اهالی آن شده بود.
شهر باستانی بگرام (begram) :


بقایای شهر باستانی «كاپیسا» (Kapisa) در 80 كیلومتری شمال كابل و مشرف بر دره‌ پنجشیر، در ملتقای دو رود پنجشیر و غوربند، در كنار شهر «بگرام» (Begram) در قرن سیزدهم شناخته شد و تعداد زیادی سكه متعلق به دوران باكتریایی ـ یونانی و كوشانیان از آنجا به دست آمد. بر روی سكه‌ای اُكراطیدسی، الهه‌ای بین آج‌های فیل و نمادی از كوه بر تخت نشسته و همراه با آن، با خط خُروشتهی (Kharoshthi) عبارتی به معنای «الهه شهر كاپیسا» حك شده است. بنا بر گزارش هسوان ـ تسانگ، این شهر در عهد كانیشكا (حكومت: 123 -153 م.) پایتخت تابستانی حكومت كوشانیان بوده است. اولین بار، هاكین (J.Hachin) در 2 نقطه از آن یعنی «شهر سلطنتی نو» (بگرام امروزی) و « شهر سلطنتی كهنه» (برج عبدالله كنونی) به حفاری پرداخت.وی در پشت دیوار اتاق‌های بنای عظیمی از عهد كوشانیان كه احتمالاً كاخ یا بازار بوده، مجموعه‌ با ارزشی‌ از اشیای گرانبها كشف كرد.
اشیاء‌ رومی به دست آمده عبارت است از: مجسمه‌های كوچك و مفرغی و مجموعه‌ای از ظروف ساخته شده از مفرغ، سنگ سماق و مرمر سفید. در حدود 50 قالب گچی نقش‌دار با نشانی خاص، كه احتمالاً در اصل برای نقره‌كاران طراحی شده بود، احتمالاً به دوره سلوكی تعلق دارد. تعداد زیادی لوح شگفت‌انگیز عاج هندی حكاكی شده و اشیاء و اسباب زینتی دوره كوشانی هم كشف شده است. بنجامین رولند معتقد است گنجینه‌ بهرام به قرن اول و دوم میلادی تعلق دارد، اما رومن‌گیرشمن بناهای متعدد شهر باستانی كاپیسا را به دوره ساسانی منسوب می‌كند. برخی نیز بر این باورند كه شهر در زمان شاپور اول سا سانی در 241 میلادی یا به دست هیاطله ویران شده است.
بغلان (Baghlan) :

شهر تاریخی «بغلان» (Baghlan) مركز ولایت «قطعن» در شمال شرقی افغانستان واقع شده و در سال 1988 م . حدود 41،200 نفر جمعیت داشته است. این شهر در دوره‌ كوشانی‌ها آباد بوده و نام آن از كلمه‌ باكتریایی «بگولانگو» (Bagolango) به معنای «بتكده» از كتیبه‌ «نوكون‌زوكو» از آثار باستانی «سرخ‌كُتل» مشتق شده است. معبدی كه در این شهر كشف شده، ظاهراً آتشكده‌ سلطنتی است و احتمالاً در قرن دوم میلادی بنا شده است.
در پایان قرن سیزدهم هجری، جمعیت بغلان شامل 1000 نفر خانوار پشتون و تاجیك بود و حاكمی خاص خود داشت. حاكم‌نشین آن دهكده‌ «قشلاق‌قاضی» بود كه حاكم آن نیز مطیع حاكم شهرستان مجاور، یعنی «غوری» بود كه در جنوب قرار داشت. رشد شهرهای این شهرستان از دهه 1310 ه. ش. یعنی زمانی آغاز شد كه ایجاد راه كابل و قندوز بر روی تنگه «شَبُر» دره سرخاب را به خط مهم ارتباطی تبدیل كرد. سه مركز شهرنشینی عمده، كه هر سه بغلان نام داشتند، یكی پس از دیگری، پدید آمدند: الف) شهر بغلان كهنه ب) شهر جدید بغلان، در 4 كیلومتری جنوب شهر كهنه پ) شهر صنعتی بغلان، در 7 كیلومتری جنوب، در اطراف كارخانه قند. امروزه بغلان قدیم و جدید شهر واحدی را تشكیل می‌دهند، اما شهر صنعتی واحدی مستقل است.
قندهار (Qandahar):

شهر «قندهار» (Qandahar) به مرکزیت ولایت «قندهار» دومین شهر پر جمعیت افغانستان است که در سال 1988 م حدود 225/500 نفر جمعیت داشته است.
برخی برآنند که شهر باستانی قندهار را «لهراسپ» شاه معروف ساخته است اما شماری هم بنای آن را به اسکندر مقدونی نسبت می دهند ودر این مکان شهر الکساندر پولیس (Alexandropolis) را از شهرهای اقماری ایالت آریایا آرخوزیا به شمار می آورند.
شهرباستانی قندهار تا روزگار فرمانروایی «غلزیان» برجای بود. «شاه حسین شهری جدید، به نام حسین آبادی ساخت و نادر شاه افشار کوشید موقعیتی شهر را تغییر دهد ونادر آباد را ساخت.سرانجام «احمد شاه درانی» در 1753 یا 1754 شهر کنونی را ساخت و آن را احمد شاهی نام نهاد و «اشرف البلاد» لقب داد. در دفاتر رسمی هنوز هم به همین لقب یا «دارالقرار» یاد می شود. دوبار شهر به طور کامل ویران گردید، اول بار به دست مغول و بار دیگر در پایان قرن هشتم هجری به دستور امیر تیموری گورکانی.قندهار به شکل یک مربع مستطیل است و چون طبق نقشه ساخته شده بسیار منظم است شهر به چند محله تقسیم شد ه و هر محله متعلق به یک یا چند قوم و قبیله است و اکثر اهالی آن را افغانان (عمدتاً درانی) تشکیل می دهند.در اطراف قندهار باغ های میوه تاکستان ها و زیارتگاههای بسیاری است و مردم بیشتر برای تفریح به آنها می روند تا برای عبادت و زیارت.
مزار شریف (Maza-e-sharif) :

شهر مذهبی و تاریخی «مزار شریف» (Mazar - e - sharif) مركز استان «بلخ»، در نزدیكی مرز افغانستان و ازبكستان واقع شده. این شهر در قرون وسطی به صورت روستای «خیر» یا «خیران» بوده و تا بلخ 2 فرسنگ راه فاصله داشته است. این شهر در سال 1988 م. حدود 600 و 130 نفر جمعیت داشته است و مركز ازبك‌های افغانستان است.
در زمان سلطان سنجر مزار حضرت علی‌ (ع) در این منطقه بدین طریق كشف شد كه چون سرزمین بلخ مستور از خرابه بود، تصور می‌كردند كه گنج‌هایی از زمان دیوها در آن مدفون باشد، لذا پادشاه شروع كرد به حفریات عمده (باستان شناسی اولیه ) و در یكی از آن موارد، میز سنگی بسیار قشنگ و سفیدی از خاك بیرون آمد، كه این كتیبه بر آن حك شده بود : «این است مرقد علی پسر ابوطالب، پهلوان شجاع و مونس پیغمبر. » شهرت مزار شریف از صد سال به این طرف زیادتر شده، زیرا در سال 1866 م. مركز حكومتی ولایت ( استان ) از بلخ به مزار شریف انتقال یافته و تا امروز همچنان باقی مانده است. هنگام انتقال مركز از بلخ، مزار شریف قصبه‌ای كوچك بود، ولی از آن به بعد آهسته آهسته از جمعیت شهر بلخ كاسته و به آبادانی شهر مزار شریف افزوده گردید. امروزه مزار شریف، چهارمین شهر مهم افغانستان میباشد، به گونه ای كه در فصل بهار زائران بسیاری را به خود جلب می كند. این شهر در زمان حكومت طالبان در كابل، مقر حكومت اسلامی برهان الدین ربانی بوده. معادن گاز در آن، بر اهمیت آن دوصد چندان افزوده بود
. هرات (Herat) :

هرات (Herat) در غرب افغانستان واقع شده در سال 1988 م 177/300 نفر جمعیت داشته و نزدیک ترین شهر مهم این کشور به مرز ایران می باشد.این شهر در روزگار هخامنشیان آرتاکئانا (Artacauan) یا ارتاحوئانا نامیده می شد. سپس به «هاریوا» (hARIVA) تغییر نام داده و در کتیبه بیستون داریوش کبیرها روا (Harua) ثبت شده است هاروا، در زبان ارمنی به معنی «مشرق » می باشد و هرات در زبان با نام عمومی «آریا» (Arya) نیز یاد می شد، و یونانی ها به این نام بیش از دیگر اسامی اعتقاد داشتند. اسکندر مقدونی شهر هرات را بازسازی کرده آن را الکساندر یا اریون (اسکندریه آریا) نامید.هرات یا هری (Harey) از باستانی ترین و نامدارترین شهرهای مشرق زمین است. روزگاری دراز پایتخت امپراتوری «تیموریان» بود که از «تیمورلنگ» برایشان میراث مانده بود. سپس به دست «صفویه» افتاد و در سال 1715 م .توسط «درانیان»، تصرف شد، اما نادرشاه در 1731 م. آن را پس گرفت و در 1749 به دست «احمد شاه» افتاد. شهر در جلگه ای حاصلخیز قرار گرفته و این جلگه را رودخانه ای که پیرامونش پر از روستاهاست، آبیاری می کند و مزارع غله آن را فراگرفته است مسجدها (خاصه مسجد جامع قدیمی هرات)، آرامگاهها و دیگر بناهای با شکوه میان باغ ها، درختزارها و کوهها سر به فلک کشیده پیرامونش زیبایی مناظر طبیعی را دو چندان می سازد.این شهر در تاریخ قاجاریه به دلیل اهمیت «محاصره» آن اهمیت فراوان داشته و ساکنان آ ن را «هروی» (Hravi) می خوانند زادگاه خواجه عبدالله انصاری (پیر هرات) است.
بنا های تاريخی افغا نستان

آرامگاه سلطان محمود غزنوی در 3 میلی شهر باستانی «غزنی» آرامگاهی بزرگ، ولی نه چندان با شکوه قرار گرفته که مقبره «محمود غزنوی» از نامدارترین سلاطین تاریخ و دومین پادشاه سلسله غزنوی است و داری گنبدی تاریخی می باشد. درهای آرامگاه که خیلی بزرگ و از چوب خوشبوی صندل است احتمالا توسط سلطان محمود از معبد«سومنات» در گجرات هند آورده شده است.سنگ های مزار از مرمر سفید است و بر روی آن آیات قرآنی نقش گردیده است.
بر بالای سرگرزی ساده ولی بسیار گران نهاده شده، که می گویند گرز سلطان است.گرز، چوبین و سرش آهنین است که به سختی می توان آن را برداشت و به کار برد. تخت ها و کرسی های صدف کاری شده و مرصع هم هست که می گویند تعلق به سلطان بوده است. قاریان هنوز وظیفه دارند تا با آواز بلند در آنجا قران بخوانند در نزدیکی این اثر تاریخی، آرامگاه «بهلول دانا»، ـ«آرامگاه حکیم سنایی غزنوی» (صاحب دیوان شعر و کتاب حدیقه الحقیبقه) و (سد باستانی غزنی) به چشم می خورد.
قصر غزنه
قصر یا کاخ مسعود سوم غزنوی (حکومت : 492 تا 507 هـ.ق )، در شهر تاریخی «غزنه» بر سکویی ذوزنقه شکل بنا شده است و دیوارهای آن بین 127 تا 158 متر طول دارند. این محوطه محصور، دارای برج هایی در گوشه ها و یک باسیتون نیم دایره درست مقابل درب ورودی است. به نظر می آید که دو بخش دیگر نیز همین گونه باشند. شاید نمای اصلی احتمالا متفاوت بوده است. ظاهراً راهرویی طویل و سرباز، که تمامی طول نما را در بر می گیرد بدنه اصلی کاخ را از نوار باریکی حدود 30 متر در قسمت شمالی آن مجزا می کند. باستان شناسان این باریکه را که شامل توالی طاقچه های عمیق است، مغازه های بازار می دانند. شاید نما ی خارجی کاخ برج هایی متسطیل شکل و رفیع داشته است.مصالح ساختمانی کاخ از خشت است. با این حال تسلسل تشریفاتی سرسرا، حیاط وسیع (حدود 3250متر) پیش اتاق و سالن بارگاه قصر به طور کامل همسانند مشاطه است. حیاط دارای چهار ایوان با توالی طاقچه های مسقف و نیز مسجدی که جهت اصلی آن تا حدی مغایر با بقیه ساختمان ها بود، در گوشه شمال غربی و خارج از حیاط قرار داشت.نمای حیاط دارای ستون مرمری بی همتاست که قطعه سنگ های زیرین آن شامل اشکال جانوری و گیاهی و همچنین کتیبه ای ممتد از شعر فارسی است. به نظر می رسد که این شعر برای بزرگداشت مسعود سوم سروده شده است.
آرامگاه امام علی در مزار شریف

شهر باستانی «بلخ» را به مناسبت وجود «مدفن مطهر حضرت علی بن ابی طالب مزار شریف می خوانند.
همه معتقدند که در سال 128 هـ.ق ابومسلم خراسانی نامه ای به امام صادق نوشته و از ایشان دعوت می کند که مقام خلافت مسلمین را بر عهده گیرد، اما امام ششم این تقاضا را نپذیرفت و در پاسخ نوشت: «اگر مایل هستی که به خاندان رسالت خدمتی انجام بدهی، جسد مبارک جدم را که در نجف مدفون است به شهر بلخ انتقال ده تا بعد از اینک فتنه بنی امیه و خوارج فرو نشیند به مدینه منوره برده شود.ابومسلم آن جسد مطهر را که در صندوق محفوظ بود، پنهانی از نجف برداشته و به «مرو شاه جهان» آورده و سپس به بلخ انتقال داد و در روستای «خیران» به خاک سپرد و امام را از کار خویش آگاه نمود.برای نخستین بار، سلطان منجر حرم و گنبد آن را ساخت، اما در سال 617 هـ ق بر اثر حمله مغلو با خاک یکسان شد. در سال 885 هـ.ق سلطان حسین میرزا بایقرا، عمارتی با شکوه بر آن نهاد و مردم نیز با اشتیاق از طرف واکناف جهت زیارت به این شهر هجوم آورند.
کاخ لشکر بازار

این قصر در کناره رود «هیرمند »در جنوب غربی افغانستان واقع شده و به قرن چهارم تا ششم هجری قمری تعلق دارد. این بنا دارای ابعاد 7*2 کیلومتر بوده و به طور کامل از زیر خروارها خاک بیرون آمده و مشهورترین کاخ از نوع خود محسوب می گردد.بخش مرکزی آن در محور طولی تنها 170 متر است.محوطه که شامل «مسجد جمعه» نیز هست، به طور تقریبی دو برابر است با یک گردش و با حفظ همان محور، این ناحیه به خیابانی به طول 500 متر به همراه صدها مغازه خواهد رسید که امتداد آن به شهر بوست (Bust) منتهی می شود. خود کاخ که پس از غارتگری سال 545 هـ.ق به جنوب و شمال شرقی گسترش یافت به وسیله دیواری با پشت بندهای قوی در شرق و غرب محمور می گردد.در بخش جنوبی، نمای ورودی با چندین طاقچه به واسطه یک ایوان مرکزی بسیار گود رفته شکسته می شود که به حیاطی با 4 ایوان منتهی شده و احتمالا به عنوان سرسرا محسوب می شود ویژگی اصلی تمامی قصر، حیاط بزرگ آن (60*50 متر در بخش مرکزی) است.در انتها این حیاط، ایوان اصلی که وسیع تر، عریض تر و بلندتر از بقیه ایوان هاست قرار دارد، که به یک بارگاه سلطنتی با عبادتگاهی کوچک ختم می گردد.آجرکاری و گچ کاری ها زینت بخش دیوارها بود، اما کشف بزرگ، نقاشی های دیواری از 44 محافظ ترک بر دیواره ها کنار بارگاه بود و بی تر دید نشانه ای بود بر سنت «سلطان محمود غزنوی » که در مراسم و اعیاد، در فضای باز و در حضور 4000 محافظ تاج بر سر می نهاد.
قلعة‌ تاريخي بْست:

آثار تاريخي شهر بْست (Bost)، در نزديكي ملتقاي رودهاي هيرمند و ارغنداب در جنوب غربي افغانستان، شامل بقايايي است از دوره‌هاي تسلط باستان، يونان، روم و هند باستان، به علاوه خرابه‌هاي اركي با شكوه، طاقي بسيار بلند با نماهاي آجري و نقش‌هاي هندي و ديوارهاي خشتي خانه‌هاي شخصي از دورة اسلامي.

باستان‌شناسان معروفي چون «نورمن هموند» (Norman Hammond)، «مانفرد كلينكات» (Manfred Klinkott)، «وارويك بال» (Warwick Ball) و «ويليام تراسديل» (William Trousdale) در آن به كاوش پرداخته‌اند
. جغرافيدانان عصر باستان آن را با نام‌هاي «بستيادزلوتيا»، «بستيگيادزلنگا»، «بيسپوليس» و «بيات» مي‌شناختند؛ جغرافيانگاران مسلمان «قلعه بِست يا بْست» يا «كلمبْست» و مانند آن ضبط كرده‌اند.
ارك بست، مركز دفاعي شهر، با آجر و خشت ساخته شده بود و مهم‌ترين ويژگي آن چاهي عميق بود كه پيرامون ميلة‌ آن هفت دهليز تعبيه شده بود و در وسط پشته‌اي جاي داشت. طاق آجري بست يا‌دگار تاريخي مسجد عظيمي است كه در دورة‌ «غوريان» يا احتمالاً «غزنويان» ساخته شده است. سطح زيرين اين طاق باشكوه با قطعات آجر و نقش لوزي‌هاي درهم تنيده نماسازي شده و در بازسازي‌هاي اخير تا حدي آسيب ديده است. تزئينات سردر، كه با طاقچه‌هاي نعل‌وار نشانة‌ نفوذ هند و …در اين دوره‌ها بوده، نسبتاً‌ سالم مانده است. اين خصوصيت تركيب‌ بناهاي تاريخي و زينت كاري‌هاي درهم و تو در تو، در مقياسي كوچكتر، در نقش‌هاي آجري گنبد هشت‌ضلعي «غياث‌الدين نامي» در نزديكي بْست بر جاي مانده است
جغرافیای طبیعی

افغانستان سرزمینی کوهستانی و محاط بر خشکی است، و جز «اردن هاشمی» تنها کشور خاورمیانه محسوب می شود که به «دریا» راه ندارد. این سرزمین درنیمکره شمالی، نیمکره شرقی و درمحدوده آسیای میانه واقع است. مساحت آن را در منابع مختف بین 620 تا 700 هزار کیلومتر مربع ذکر کرده اند، اما 225، 652 کیلومتر مربع مساحت داشته و چهلمین کشور جهان به شمار می آید. طول مرزهای افغانستان حدود 5800 کیلومتر می باشد، که شامل 2384 کیلومتر درشمال با جمهوری های تاجیکستان، ازبکستان و ترکمننستان؛ 2240 کیلومتر از مشرق و جنوب با جمهوری اسلامی پاکستان، 73 تا 93 کیلومتر مربع از سمت شمال شرقی از طریق تنگه واخان با ایالت مسلمان نشین سین کیانگ (ترکمنستان) جمهوری خلق چین و 855 تا 930 کیلومتر در مغرب با جمهوری اسلامی ایران بيشترین فاصله شرق تا غرب افغانستان 1240 کیلومتر، و شمال تا جنوب آن 855 کیلومتر است و حداقل فاصله آن با آبهای آزاد جهان 500 کیلومتر است.قسمت های وسیعی از خاک افغانستان را عمدتا در شمال و شرق کشور، کوهها وسنگلاخ ها پوشانده است کوههای هند و کش به طول 600 و عرض 100 کیلومتر از سمت شمال شرقی به طرف غرب و جنوب غربی کشیده شده و تقریباً از میانه کشور می گذرد. این کوهها بیش از نیمی از سرزمین افغانستان را فراگرفته، و برای شهرهای «کابل»، «قندهار» و«هرات» ارزش استراتژیکی مهمی ایجاد کرده است.کوههای قدر به طرف مغرب امتداد می یابند، از ارتفاع آن کاسته می شود و در نزدیکی مرزهای ایران تبدیل به کوهها و تپه های کم ارتفاع می گردند.در ادرتفاعات هند و کش همواره برف وجود دارد. حتی در تابستان ها نیز قله ها و یخچال ها پر برف است.در میان ارتفاعات هند و کش،دره های عمیق و خوش آب و هوا و حاصلخیزی وجود دارد که محیط مساعدی برای پرورش دام و تولید میوه است.افغانستان سرزمین افراط و تفریط است کوهها سر به فلک کشیده و دره ها عمیق، باران های بهاری و تابستان های خشک، زمستان های بسیار سرد و تابستان های گرم، ارتفاعات پوشیده از برف در طول سال و سرزمین های پست و خشک وسوزان.این افراط و تفریط در زندگی اجتماعی نیز وجود دارد.سرزمین افغانستان در طول تاریخ گلوگاه تهاجم به هند بوده است؛ جنگجویان بسیاری چون «اسکندر مقدونی»، «محمود غزنوی»، «تیمور گورکانی»، «نادر شاه افشار»، از پیچ و خم کوهها و دره های این کشور خود را به هندوستان رسانده اند. علاوه بر این تا قبل از کشف راههای آبی در قرون جدید و سپس توسعه راههای هوایی، خط مسیر بازرگانی شرق و غرب، از دشت شمالی آن عبور می کرد، محل عبور کاروانهای جاده ابریشم از این سرزمین بوده که عموما ازطریق قندهار به هند و از طریق بلخ به چی ن می رفت.پس از کشف راههای آبی و سپس توسعه راههای هوایی، افغانستان مانند سایر سرزمین های آسیای مرکزی، تبدیل به منطقه ای بن بست شد و گذر هیچ بیگانه ای به آنجا نیفتاد. همچنین ارتفاعات افغانستان سپر استراتژیکی مستحکمی بین آسیای شمالی و آسیای جنوبی است.
مهمترین عوارض طبیعی افغانستان عبارتند از:

1. کوهها و کوهستان ها:
مهم ترین ارتفاعات کشور از این قرار است:

1- هند و کش (6298 متر) 2- پامیر کوچک، (6281 متر دروخان) 3- بدخشان(5355 متر) 4- بابا (5413 متر، بامیان) 50 سفید خرس 6- ترغان (3982 متر) 7- سفید کوه (4755 متر ، سکرم) 8- نورستان 9- شاه مقصود (2773 متر) 10- مزار (3787 متر) 11- هزار جات (4101 متر، تمران) 12- بندبیان 13- چلبدالان 14- سیاه کوه 15- بالا کوه (3872 متر) 19- دوشاخ (2110 متر) 20 یاه بند (2560 متر 21- چاغی
2. رودها:
رودهای افغانستان (که به آن دریا می گویند)، از کوههای مرکزی و مناطق شرقی کشور سر چشمه گرفته، به سمت غرب و جنوب جریان می یابد. به دلیل ارتفاع زیاد کوهها و کاهش نسبتاً سریع ارتفاع کوهها، سرعت آب ها بسیار زیاد است و به همین جهت برای تولیدانرژی برق مناسب است.
مهمترین رودهای کشور عبارتند از:
1- آمودریا (جیحون) از کوههای پامیر سرچشمه گرفته و حدود 1126 کیلومتر از آن در قسمت مرزهای شمالی کشور با تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان می باشد و قسمت هایی از آن قابل کشتیرانی است در سواحل آن رودخانه شیرخان بندر و بندر حیرتان قرار گرفته، که کالاهای صادراتی یا وارداتی افغانستان به ممالک آسیای میانه از این طریق مبادله می شود.جیحون دارای آبشارهای متعدد است و برای تولید نیروهای هیدرولیک قابل استفاده است 2- هیرمند (هلتمند): از کوههای یغمان در غرب کابل سرچشمه گرفته و 1400 کیلومتر طول دارد و در جنوب غربی افغانستان قسمت کمی از مرز مشترک ایران و افغانستان را تشکیل می دهد و مهمترین منبع تامین آب دریاچه های سیستان و بلوچستان و اراضی زراعی شمالی آن است. 3- هریرود- از کوه بابا در مرکز افغانستان سرچشمه گرفته، از هرات می گذرد و در شمال غربی کشور اندکی از مرز مشترک ایران و افغانستان را تشکیل داده سرانجام در ریگزارهای ترکمنستان فرو می رود. 1230 کیلومتر طول داشته و دارای آبشارهای متعدد است و برای تولید نیروی برق مناسب است. 4- کابل رود: از کوههای شرقی سرچشمه گرفته از وسط دو شهر مهم «کابل» و «جلال آباد» عبور کرده وارد خاک پاکستان می شود و به رود «سند» می ریزد. 5- دریای پامیر 6- کوکچه 7- فرخار 8- دریای کندوز 9- دریای خلم 1 0- بلخ 11- دریای بند امیر 12- دریای پنج شیر 13- دریای کند 14- دریای غربی 15- رود لوره 16- ترناک رود 17- دریای ارغنداب 18- خاش رود 19- فراه رود 20- نیزگان 21- تکاب استادن 22- شیرین تکاب 23- دریای مرغاب 24- دریای اولنگ 25- رود گز.
3 . دریاچه ها:
دریاچه هایی بسیار کوچک، به نام های «آب ایستاده مقر»، «بند کجکی» »بندار عنداب»، «دق پترکان»، «هامون پورک» و«دشتنمدی»دارد.
4. دشت ها:
که عموماً در شمال و شرق هستند.از جمله : 1- دشت برنگ 2-د پشت رود 3- گرمسیر 4- ریگستان 5- سیاه سنگ 6- دشت مرغو (مارگو) 7- دشت خلش 8- دشت همدم آب 9- هجده نهر 10- دشت نمدی.
ظهیرالدین بابر در سال 931 هـ. ق گفته است:

« شما از کابل طی یک روز می توانید به منطقه ای بروید که هرگز برف نمی بارد، اما ظرف دو ساعت می توانید به منطقه ای بروید که برف هرگز ذوب نمی شود. »
5. آب و هوا:

طبیعت افغانستان به خاطر ارتفاعات سر به فلک کشیده و رودخانه هایی که از آن سرچشمه می گیرد، زیباست و تنوع آب و هوا در آن مشهود است.زمستانهایش بسیار سرد (تا 20 درجه زیر صفر ) و تابستانهایش بسیار گرم ( تا 40درجه بالای صفر) می باشد.ب و هوا از یک استان به استان دیگر و از یک شهر به شهر دیگر تفاوت دارد.بارندگی نیز در نقاط مختلف، متفاوت می باشد و بین 100 تا 400 میلی متر در نوسان است.این مقدار در مناطق شرقی بین 250 تا 400 و در مناطق غربی و جنوب غربی بین 100 تا 150 میلی متر است در مناطق مرکزی به علت وجود ارتفاعات و بارندگی بیشتر، هوا از نواحی دیگر سردتر است، ولی در مناطق جنوب ی و غربی به علت کمی بارندگی هوا گرمتر بوده دارای تابستان های گرم و خشک و زمستان های معتدل تر است.در مناطق کوهستانی به علت برف و یخبندان ارتباط روستائیان و قبایل نیمی از سال با یکدیگر قطع می شود و آب وهوا تاثیر بسیار در پراکندگی و جدایی جمعیت دارد.منابع آب زیرزمینی افغانستان نسبتاً غنی است در شهر کابل آب درعمق 3-4 متری زمین قرار دارد؛ ولیکن به دلایل فنی، کمتر از آب زیرزمینی استفاده شده و عموما مردم در اکثر نقاط افغانستان با مشکل کمبودآب )آشامیدنی - کشاورزی) روبرو هستند وتنها %22به آبهای سالم مصرفی دسترسی دارند (%39 شهرها، %18 روستاها
( جغرافیای انسانی

جمهوری افغانستان، که در حال حاضر دولت موقت منتخب اجلاس بن اداره آن را به ریاست «حامد کرزی» برعهده دارد، در سال 1997 م 20/838/000 نفر جمعیت داشته است، و از این نظر چهل و هفتمین کشور جهان محسوب می گردد. پیش بینی می گردد با بازگشت مهاجران افغانی از آسیا (به خصوص پاکستان ، ایران و امارات) و اروپا (به ویژه آلمان، فرانسه) و آمریکا و استرالیا، جمعیت کشور در سال 2004 به حدود 28 میلیون نفر بالغ گردد.رشد جمعیت %2/3 بوده و تراکم جمعیت حدود 31/9 نفر در هر کیلومتر مربع است.
پرجمعیت ترین شهرهای آن عبارتند از:

کابل (پایتخت) 2/034/000 نفر ، قندهار 225/500 نفر؛ هرات 177/300 نفر، مزار شریف 130/600 نفر، جلال آباد 58/800 نفر قندوز 57/100 نفر، بغلان 41/200 نفر. بقیه شهرها جمعیت اندکی داشته و با چهره سازی روستایی مانند و حتی ظاهر یک شهر را نیز ندارند.%16/5 در شهر و %73/7 در حدود 20/000 روستا ساکن هستند و %8/6 بقیه نیز زندگی عشایری (چادر نشین) دارند؛ و به دلیل اینکه حدود 17 میلیون افغانی در خارج از شهرها زندگی می کنند، اساس جامعه در این کشور « ده » می باشد.متوسط طول عمر 41/5 سال، و امید به زندگی 41 سال و نرخ مرگ و میر کودکان بین 182 تا 200 در هر 1000 نفر کودک است. به علت نظام قومی و قبیله ای، شرایط خاص اجتماعی و اقتصادی نبوده جاده های مناسب برای رفت و آمد (به حدی که اکثر جاده های روستایی و یک سوم راههای بین شهری در زمستان مسدود می گردد)، نبود وسایل حمل و نقل کافی و مشکل بودن زندگی در شهرها، به علت فقدان کار و درآمد، و عدم پذیرش افراد قبایل دیگر در میان قبیله جدید، مهاجرت و رفت و آمد در کشور محدود است و بیش %80 جمعیت معمولا در همان جایی به سر می برند که متولد گردیده و حداکثر از محدوده جغرافیایی قبیله، چند کیلومتر این طرف و آن طرف می روند. بر اثر وقوع جنگ داخلی در کشور پس از سال 1980 م حدود 5 یا 6 میلیون نفر از اهالی کشور، به دو کشور پاکستان و ابران حتی اروپا و آمریکا و استرالیا مهاجرت کرده اند.
جغرافياي سياسي افغانستان

افغانستان در منطقه حساس و استراتژيك «آسياي مركزي» قرار گرفته است. از يك سو به (شبه قاره‌ هند»، و از سوي ديگر به كشورهاي معروف به «آسياي ميانه» و نيز «جمهوري خلق چين»؛ و از سمت ديگر به «آسياي غربي» مرتبط است. سلسله جبال «هندوكش» كه قسمت وسيعي از خاك كشور را پوشانده، همواره سد محكمي در مقابل مهاجمان از شمال به سمت جنوب و مهاجمان از جنوب به سمت شمال و يا از غرب به شرق و نيز بالعكس.
افغانستان، در دو قرن گذشته، حائلي ميان امپراتوري‌هاي «شرق» و «غرب» بوده است. مقصد آن بود كه ديوار مستحكمي بين مرزهاي استعماري شرق و غرب وجود داشته باشد؛ حتي در منطقة شمال غربي آن «تنگه واخان» (خيبر) را ضميمه خاك افغانستان نگاه داشتند تا بين «هند» كه تحت استعمار «انگليس» بود، با «آسياي مركزي» كه در تصرف «روسيه» قرار گرفت؛ فاصله و جدايي بيندازد.
نيروهاي نظامي

گر چه هنوز جنگ داخلي در افغانستان پايان نيافته و نيروهاي واكنش سريع ناتو (ايالات متحده امريكا و انگلستان) در بخش‌هايي از كشور با بقاياي گروه طالبان و سازمان تروريستي القاعده مذاكره ميكنند، بر اساس قوانين موجود، تمام نيروهاي مسلح زير نظر «وزارت دفاع ملي» بوده و سران قبايل و نيز برخي احزاب و حتي واليان نيز ارتش ويژه و مخصوص به خود دارند.
نيروهاي فعال مسلح 45000 نفر (40000 نفر زميني، 5000 نفر هوايي) بوده و سربازان از ميان مردان 15 تا 40 ساله انتخاب مي‌شوند. مدت خدمت سربازي دو سال است. مهم‌ترين پايگاههاي هوايي افغانستان به اين شرح مي‌باشند: 1. قندوز 2. شيندند 3. كابل 4. مزارشريف 5. هرات 6. غزنين (غزني) 7. قندهار 8. جلال آباد. پس از فروپاشي حكومت طالبان، پنتاگون رسماً مسئوليت كامل بازسازي ارتش كشور را كه در حال حاضر در اختيار جناح ائتلاف شمال است، به عهده گرفته است.
گارد مرزي آن 30000 نفر ، وزارت امنيت ملي 12000 نفر، پليس 12000 نفر و نيروهاي داوطلب نيز حدوداً 60000 نفر هستند، در سال 1991 م. گروههاي سني مذهب (مجددي، گيلاني، محمدي، يونس خالص، حكميتار و رباني) 205000 سرباز و گروههاي شيعه (نصر، حركت اسلامي، حزب الله و ...) 116000 سرباز در اختيار داشته‌اند. افغانستان در هيچ يك از پيمان‌هاي نظامي منطقه و بين‌المللي عضويت ندارد.
ادیان و مذاهب

%99 مردم افغانستان مسلمان هستند، که شامل %84 سنی و %15 شیعه (شیعه اثنی عشری و اسماعیلی) می باشند.حدود 20/000 هندووسیک و 150 خانواده یهودی نیز در این کشور زندگی می کنند.
جامعه افغانی، به دلیل تاثیرپذیری از نهاد خانواده روستایی و عشیره ای، تعهد و تقید فوق العاده شدیدی نسبت به دین و مذهب داشته؛ خرافه باورهای در آن به شدت رواج داشته و عموم مردم در فقر و جهل به سر می برند.تنها %18 هموطنان ما با سواد هستند که %30 از مردان و %5 از زنان را در بر می گیرد.
تقسیمات کشوری

جمهوری افغانستان به 34 ولایت (استان) تقسیم می گردد:

1.ارزگان (Uruzgan) به مرکز «ترین کوت» مساحت 295.29 کیلومتر مربع، جمعیت 29/295 کیلومتر مربع، جمعیت 465هزار نفر
2.بادغیس(Badghis) به مرکزیت «قلعه نو» (مساحت 21/858 و 21 کیلومتر مربع جمعیت 224 هزارنفر
3.بامیان (Bamian) به مرکزیت «بامیان» (مساحت 17/414 کیلومتر مربع جمعیت 281هزار نفر
4.بدخشان (Badakhashan) به مرکزیت »فیض آباد» (مساحت 47/403 کیلومتر مربع، جمعیت 521 هزارنفر 5.بغلان (Baghlan) به مرکزیت «بغلان » (مساحت 17/109 کیلومتر مربع، جمعیت 517/000 نفر
6.بلخ (Balkh) به مرکزیت «مزار شریف» (مساحت 12/593 کیلومترمربع جمعیت 610هزار نفر
7.پروان (Paruan) به مرکزیت «چاریکار» (مساحت 9/399 کیلومتر مربع ، جمعیت 528هزار نفر
8.پکتیا (Paktia) به مرکزیت «گردیز» (مساحت 9/581 کیلومتر مربع، جمعیت 506هزارنفر
9.پکتیکا (PaktiKa) به مرکزیت «شرنه» (مساحت 19/336 کیلومتر مربع، جمعیت 256 هزارنفر
10.تخار (Takhar) به مرکزیت «تالقان» (مساحت 12/376 کیلومتر مربع جمعیت هزار544 نفر
11.جوزجان (Jowzjan) به مرکزیت «شبرغان» (مساحت 25/553 کیلومتر مر بع، جمعیت 616 هزارنفر
12.زابل (Zabol) به مرکزیت «قلات» (کلات) (مساحت 17/293 کیلومتر مربع جمعیت 1888 هزار نفر
13.سمنگان (Samangan) به مرکزیت «آیتک» (سمنگان) (مساحت 15/565 کیلومتر مربع، جمعیت 274هزار نفر
14.غزنی( Ghazni)به مرکزیت «غزنی» (مساحت 23/378 کیلومتر مربع، جمعیت 676 هزارنفر
15.غور (Ghowr) به مرکزیت «چخچران» (مساحت 38/666 کیلومتر مربع، جمعیت 354هزار نفر
16.فاریاب (Faryab) به مرکزیت «میمنه» مسساحت 22/279 کیلومتر مربع جمعیت 610 هزارنفر
17.فراه (Farah) به مرکزیت «فراه» (مساحت 47/788 کیلومتر مربع، جمعیت 245هزارنفر
18.قندوز (Qanduz) به مرکزیت «قندوز» (کندز) (مساحت 7/827 کیلومتر مربع،جمعیت 583هزارنفر
19.قندهار (Qandahar) به مرکزیت «قندهار» (مساحت 47/675 کیلومتر مربع جمعیت 598 نفر نفر
20.کابل (kabul) به مرکزیت «کابل» (مساحت 4558 کیلومتر مربع، جمعیت 1/518/000نفر
21.کاپیسا (kapisa( به مرکزیت «محمودراقی» (مساحت 1/871 کیلومت مربع جمعیت 262هزار نفر
22.کنرها (Konarha) به مرکزیت «اسد آباد» (مساحت 10/479 کیلومتر مربع، جمعیت 262/هزار نفر
23.لغمان (Loghman) به مرکزیت مهترلام (مساحت 7210کیلومتر مربع جمعیت 325/هزار نفر
24.لوگر (Lowgar) به مرکزیت «برهکی» (مساحت 4652 کیلومتر مربع، جمعیت 226/هزار نفر
25.ننگرهار (Nangarhar) به مرکزیت «جلال آباد» (مساحت 7616 کیلومتر مربع جمعیت 782/هزار نفر
26.نیمروز (Nimruz) به مرکزیت «زرنج» (مساحت 41/356 کیلومتر مربع، جمعیت 108/هزارنفر
27.وردک (Vardak) به مرکزیت »میدان شهر« (مساحت 9023 کیلومتر مربع، جمعیت 301/000 نفر
28.هرات (Harat) به مرکزیت «هرات» (مساحت 61/315 کیلومتر مربع، جمعیت 808/هزار نفر
29.هلمند (Helmand) به مرکزیت «لشگرگاه» (مساحت 61/829 کیلومتر مربع، جمعیت 542/هزار نفر
فعلآ 34ولايت دارد.
September 21st, 2004


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي